♥، تا این لحظه: 8 سال و 20 روز سن داره

نفس من و بابات

دیگه چیزی نمونده

1395/2/2 20:32
نویسنده : هلن
314 بازدید
اشتراک گذاری

  سلام گل پسر خوشگل من

دیگه چیزی نمونده که بیای

نمیدونی چقد خوشحالم

دیروز رفتم دکتر و نوبت قطعی بهم داد



میدونستم چیزی نمونده ولی فکرمیکردم یکم دیرتر باشه

خلاصه که خیلی خوشحال شدم از این تاریخ

تو هم حسابی خسته شدی اینروزا

دیروز که دکتر و اینور اونور و گفته بودم بهت که دو ساعت راهه

ولی خدا روشکر به سلامتی رفتیم و اومدیم

تو ماشینشم میدونم کلی خسته شدی تو

روز قبلشم رفتم ارایشگاه و موهام و رنگ کردم و ابرو و...

وروز قبلترشم اپیلاسیون

خلاصه که الان یه مامان خوشگلم

ساک بیمارستانم بستم

و فقط منتظرم که تو بیای

قربونت بشم

این یه هفته هم مراقب خودت باش

نمیتونی بفهمی که چه هیجانی داره الان مامانت

و بابایی جونت

اونم اندازه من ذوق داره

و البته یکوچولو هم میترسه بخاطر زایمانم

ولی من که نمیترسم

چون به دکترم اعتماد دارم

کارش عالی ه

خدا هم کمکمون میکنه مثل همیشه

دوووووست دارم

هرچقد بگم نمیتونی هیجانم و درک کنی

بوووس

مخصوصا از دیروز که نوبت قطعی بهم داد

دیگه واسه م خیلی نزدیکه

و انگار تازه باورم شده اومدنت

و هیجانم چن برابر شده

و واقعا خوشحالم

چون میدونم چیزی نمونده دیگه غرغر هم نمیکنم

از لگدهای پاهای کوچولوت

دیگه انگار تموم شده واسه م بارداری

ولی میدونم همین یه هفته هم باید مراقب باشم

عااااشقتم

فعلا

پسندها (3)

نظرات (1)

♡ نسیم جون ♡
2 اردیبهشت 95 20:58
ایشالله به سلامتی. به منم سر بزن
هلن
پاسخ
سلامت باشی حتما عزیزم