♥، تا این لحظه: 8 سال و 20 روز سن داره

نفس من و بابات

گردش

  سلام عزیزم خوبی گلم؟ دیروز واسه ناهار با بابایی و عمه و عموت اینا رفتیم بیرون خیلی خوب بود بعد مدتها که هوا گرم بود و نمیشد رفت بیرون چسبید و چقد خوردیم!! از وقتی رفتیم تا اومدیم هههه **** خوب عزیزم دیگه از کارم بگم که همچنان مدرسه میرم و بعضی روزا مثل امروز خیلی کار میکنم ولی حواسم هست بعدش یه روزای دیگه جبران میکنم کمتر ببینم مثلا امروز 70دیدم عوضش یه روز دیگه 30 میبینم که متوسط بیشتر از 50 نشه واااای عزیزم من دارم این محاسبات و به تو میگم که یه بچه 10ساله  به زور سر درمیاره ههههه ولی خوب من اینجا حرفای خودم و میگم و یادم میره که خیلی ازین حرفا شاید در حد وقتی که 7ساله بشی و بتونی بخونی هم نباشه ح...
7 آذر 1394

حالم خوبه

  سلام کوچولوی خوشگل من الان 15هفته ست که تو تو دلمی و خدا روشکر دیگه حالم خوب خوبه دیگه صبحا که از خواب بیدار میشم تهوع و ضعف ندارم دیگه بی حوصله نیستم دیگه احساسات عجیب و غریب ندارم خدا روشکر واقعا میگن کلا سه ماه دوم خوبه منم دو هفته ای میشه وارد سه ماه دوم شدم **** راستی دیگه کم کم مشخصه که باردارم شکمم یکوچولو بزرگ شده و دیگه از فردا میخام مانتو و شلوار بارداری بپوشم هم واسه خودم، هم اینکه به تو هم فشار نیاد و اذیت نشی *** یچیز دیگه دیروز فهمیدم که زن داداش باباییت که زن عموی تو باشه ، هم بارداره اگه هردوتاتون دختر یا هر دو پسر باشین همکلاس میشین باهم جالب میشه **** فعلا عزیز من شب بخیر ...
29 آبان 1394

دمیترون

 سلام نی نی خوشگل من من از وقتی که تو 9هفته بودی تا             الان که 14 هفته شدی هرروز داروی ضدتهوعی که          اسمش دمیترون ه میخورم یعنی 6هفته ی کامل حالا دیگه فکرکنم تهوعم کمتر شده و از امروز نمیخام بخورم یکوچولو تهوع رو دارم اما میخام این یه کوچولو رو تحمل کنم... امیدوارم بتونم قبل هفته 9 به مدت 3هفته هیچ     دارویی نمیخوردم و واقعا سختم بود تحمل حالت تهوع... ولی بعدش با دارو خیلی کمترشد ...
21 آبان 1394

هنوزم باورش سخته

 عزیزدلم بالاخره رفتم دیروز سونو با همه استرسی که قبلش داشتم ولی همه چی خوب بود و نه واسه سونو نه آزمایش معطل نشدم بعدشم با باباییت رفتم خرید و چیزایی که میخواستم و سریع پیدا کردم و خریدم واای نمیدونی چقد دوست داشتم وقتی رو صفحه ی مانیتور سونوگرافی دیدمت چقد بالا پایین میپریدی قربونت بشم... دوس داشتم سی دی فیلمشم میدادن بعدها بهت نشون میدادم ولی ندادن... هم به خودت نشون میدادم هم باباییت میدید چون نیمد داخل که ببینتت ولی با این حال نمیدونی چقد دوست داره دیشب میگفت وای کی به دنیا میاد دوس دارم اینجا رو تخت پیشم خوابیده بود الان باباییت خیلی بااحساسه منم حسودیم میشه که اینقد دوست داره ها... خوب میگفتم عزیزم از احساسم مو...
14 آبان 1394

این روزها

 سلام عزیزدلم این روزا مامانیت خیلی سرش شلوغه سرکار کلی کار دارم مدارس باید و دندونای بچه ها رو یچیزی بزنم که بهش میگیم فلوراید... همش آرزو میکردم که امسال که من زود خسته میشم نگن این کار و انجام بدم ولی از شانسم همین امسال شروع شد این برنامه حالا اشکال نداره بقول ما بزرگترها ایشالا خیره منم سعی میکنم خیلی خودم و خسته نکنم درحد توانم انجام بدم دیگه عزیزدلم بگم برات که حالم زیاد خوب نیست امروز فکرکنم دارم سرما میخورم آرزو میکنم که سرما نخورم چون خیلی اذیت میشم حالا اینحرفا رو بیخیال عزیزم من فردا قراره برم واسه سونو و ببینم تو چقدی شده خداکنه سالم سالم باشی واای خیلی هیجان دارم عزیرم شاید دخترپسرتم معلوم شه فردا ...
12 آبان 1394

لالیک

  سلام عزیزدلم خیلی وقته نیمده بودم راستش منتظر بودم سونو رو بدم و بفهمم دختری یا پسر و به اسم خوشگلت صدات بزنم و خودت و دستای نازت و ببینم بعد بیام با خیال راحت بنویسم ولی دیدم که دیر میشه تصمیم گرفتم که قبلش بیام **** خوب از اتفاقات بگم برات اون هفته باباییت رفته بود کیش اولین بار بدون من البته خودمم گفتم که بره تا برام مانتو و شلوار بارداری و واسه تو هم چن تا لباس خوشگل بخره که بیشترم واسه لباسای تو ذوق داشتم اما آخرش واسه من که پیدا نکرده بود واسه تو هم مامان بزرگت اینا گفته بودن که الان زوده نخرین... منم گفتم باشه پس نخر بزرگتر که شدی و نزدیک به دنیا اومدنت شد میگیریم واسه منم پیدا نکرده بود حال...
7 آبان 1394

سلاام نی نی من

سلااااام نی نی خوشگل من اولین باره که میخام واسه خود خودت بنویسم عزیزدلم تو الان ده هفته ته یعنی ده هفته ست که خدا تو رو تو دلم گذاشته وقتی بهش فکرمیکنم هنوزم باورم نمیشه وااای نمیدونی چه لحظه قشنگی بود وقتی رفتم آزمایش دادم و فهمیدم که تو هستی تا چن روز که اصلا باورم نمیشد بعدش که 7هفته ت شد رفتم سونو   و خیالم راحت شد که واقعا هستی فکرکن تازه 1/5 سانتت بود یعنی خیییلی کوچولو اما قلب داشتی الان یکم بزرگتر شدی و شکل یه میگو هستی کوچولوی من نمیدونی چقد خوشحالیم که هستی بابا جونت که دیگه خوشحالتر از من آخه تو که تو ...
23 مهر 1394